User Story چیست؟

User Story یک توضیح کوتاه و ساده از نیاز کاربر است که بیان می‌کند کاربر چه می‌خواهد و چرا، تا تیم محصول بداند چه ارزشی باید ایجاد کند.

تا حالا دیده‌اید تیمی با وجود ایده‌های خوب، سر دوراهی اجرا بماند؟ علت اغلب در کمبود یک راهنمای روشن برای ارزش‌گذاری نیاز کاربران نهفته است. این مطلب شما را همراهی می‌کند تا بفهمید چگونه یک User Story می‌تواند مسیر تیم محصول، طراحی و توسعه را شفاف کند و از اتلاف زمان روی جزئیات غیرضروری جلوگیری کند. در مسیر، مرزهای میان UI و UX را مشخص می‌کنیم، بهترین شیوه‌های طراحی رابط و تجربه را مرور می‌کنیم و نشان می‌دهیم تفاوت‌های این دو حوزه چگونه بر نوشتن داستان‌ها تأثیر می‌گذارد.

اگر دنبال یک راهنمای گام‌به‌گام هستید، بخش مخصوص «User Story چیست و چگونه نوشته می‌شود؟» قالب‌ها، مثال‌های عملی و چک‌لیست‌هایی در اختیارتان می‌گذارد تا داستان‌ها قابل‌تست، ارزشمند و قابل‌تحویل باشند. همچنین تکنیک‌های تقسیم و اولویت‌بندی برای پروژه‌های UIUX و روش‌های عملی همکاری بین ذی‌نفعان را ارائه می‌دهیم تا گفتگوها هدفمند و کوتاه شوند. این معرفی فقط شروع است؛ ادامه مطلب شما را با قالب‌های آماده، نمونه‌های واقعی و نکات اجرایی مسلح می‌کند تا هر داستان تیم را به سمت محصول مناسب هدایت کند. با خواندن کامل این مقاله می‌توانید الگوها را در پروژه‌های واقعی پیاده کنید، از تصمیم‌گیری‌های مبتنی بر فرضیات فاصله بگیرید و بازخوردهای ارزشمند دریافت کنید؛ بدون سردرگمی و مؤثر.

چطور یک User Story بنویسیم که تیم را به سمت محصول درست هدایت کند؟

داستان کاربر یا User Story یک توصیف کوتاه و غیررسمی از نیاز یک مخاطب واقعی است که هدفش مشخص‌کردن ارزش مورد انتظار برای کاربر نهایی است. استفاده از User Story به جای سندهای طولانی باعث می‌شود تمرکز تیم بر ارزش کسب‌وکار و تجربه کاربر بماند و نه جزئیات فنی پیش‌فرض. در فرایندهای چابک، این نوشته کوتاه آغازگر گفتگوهایی است که جزئیات لازم را در طول توسعه کشف و تکمیل می‌کنند. وقتی User Story درست نوشته شود، تیم محصول، طراحی و توسعه می‌تواند اولویت‌ها را بهتر بسنجد و تحویل‌های کوچک و قابل آزمایش ارائه کند.

User Story
User Story

ساختار سه‌مرحله‌ای: برگه، گفتگو و تایید

هر User Story از سه جزء تشکیل می‌شود: برگه (card)، گفتگو (conversation) و معیارهای پذیرش یا تایید (confirmation). برگه معمولاً در قالب یک جمله «به عنوان یک [نقش]، می‌خواهم [عملکرد] تا [ارزش]» نوشته می‌شود و حکم یادداشتی برای شروع بحث را دارد. گفتگو فرایندی است که بین مالک محصول، توسعه‌دهنده، طراح و ذی‌نفعان شکل می‌گیرد تا جزئیات فنی و تجربی تبدیل به نیازهای قابل‌اجرا شود. معیارهای پذیرش همان آزمون‌هایی هستند که نشان می‌دهند داستان انجام شده یا خیر؛ این معیارها باید روشن، قابل اجرا و قابل تست باشند تا امکان رهگیری کیفیت فراهم شود.

اصول INVEST برای ارزیابی کیفیت User Story

چک‌لیست INVEST شش معیار برای سنجش کیفیت داستان‌ها ارائه می‌دهد: مستقل، قابل مذاکره، ارزشمند، قابل‌تخمین، کوچک و آزمون‌پذیر. مستقل بودن کمک می‌کند که داستان‌ها به‌صورت مجزا برنامه‌ریزی و تحویل داده شوند و از قفل شدن زنجیره وابستگی جلوگیری شود. قابل مذاکره بودن به معنی اجتناب از زبان قراردادی و باز بودن برای راه‌حل‌های مختلف است. ارزشمند بودن باید مشخص کند که انجام آن برای کاربر یا کسب‌وکار چه سودی دارد. قابل‌تخمین بودن و کوچک بودن تضمین می‌کنند که تیم بتواند زمان و تلاش لازم را پیش‌بینی کند و داستان‌ها در طول یک اسپرینت یا چرخه کوتاه تکمیل شوند. در نهایت، آزمون‌پذیری تضمین می‌کند که معیارهای پذیرش روشنی برای تایید وجود دارد.

نکات عملی نوشتن User Story مخصوص پروژه‌های UIUX

در پروژه‌های UIUX، نوشتن User Story باید فراتر از قابلیت فنی به تجربه مستقیم کاربر بپردازد و نیازمندی‌های احساسی و رفتاری را نیز لحاظ کند. ابتدا پرسونای مشخصی تعریف کنید تا نقش داخل قالب داستان واقعی و مشخص باشد؛ تلاش کنید نقش به یک شخصیت قابل تصور نزدیک باشد. سپس معیارهای پذیرش را با زبان کاربر و با نمونه‌های قابل مشاهده بنویسید؛ به‌عنوان مثال «وقتی کاربر پرداخت را تکمیل می‌کند، باید پیام تایید و شماره سفارش نمایش داده شود».

برای تیم طراحی، هر داستان را با مصاحبهٔ کوتاه کاربر یا نقشهٔ سفر کاربر مرتبط کنید تا طراحی UI بر پایهٔ داده شکل بگیرد. در فرایند تحویل به توسعه‌دهنده، از نمونه‌های تعاملی یا پروتوتایپ‌های کم‌وفاداری استفاده کنید تا گفتگوهای فنی بر پایهٔ واکنش واقعی کاربر پیش برود.

روش‌های کارآمد برای تقسیم و اولویت‌بندی داستان‌ها

یک داستان بزرگ را به چند بخش عمودی تقسیم کنید تا هر بخش یک ارزش قابل‌تست و مستقل ارائه دهد؛ این کار ریسک تحویل را کاهش می‌دهد و بازخورد سریع‌تری فراهم می‌آورد. تکنیک‌هایی مانند تقسیم بر اساس جریان کار، نقش‌ها یا حالات مختلف سیستم مفید هستند؛ برای مثال به‌جای «سبد خرید کامل»، می‌توان داستان‌هایی مانند «اضافه کردن کالا»، «حذف کالا» و «دیدن جمع جزئی» نوشت. برای اولویت‌بندی از معیارهای ارزش برای کاربر، پیچیدگی فنی و وابستگی‌ها استفاده کنید تا تصمیم‌گیری شفاف شود. هرگاه در تخمین اختلاف پیش آمد، از بحث‌های کوتاه تیمی برای همگرا شدن دیدگاه‌ها بهره ببرید و تخمین‌های پیوسته را بازنگری کنید.

مثال‌های عملی و قالب‌های آماده برای استفاده

قالب ساده و رایج: «به عنوان یک [نقش]، من می‌خواهم [عملکرد] تا [ارزش/دلیل]». نمونه عملی: «به‌عنوان مشتری، می‌خواهم امکان ذخیرهٔ آدرس‌های چندگانه را داشته باشم تا در فرایند تسویهٔ خرید سریع‌تر عمل کنم.» معیارهای پذیرش برای این داستان ممکن است شامل افزودن، ویرایش و انتخاب آدرس به‌صورت قابل مشاهده و ثبت تغییرات در پروفایل باشد. یک نمونهٔ ویژه برای UIUX: «به‌عنوان کاربر موبایل، می‌خواهم هنگام باز شدن اپ، اولین صفحه برای صفحه‌نمایش کوچک بهینه باشد تا نیازی به زوم یا اسکرول طولانی نباشد.» در هر نمونه، معیارهای پذیرش و نمونه‌های UI را همراه با تست‌کیس بنویسید تا طراح و توسعه‌دهنده برداشت واحدی از هدف داشته باشند.

همکاری بین ذی‌نفعان و نقش deeragency در بهبود فرایند

یک User Story زمانی ارزش واقعی پیدا می‌کند که تیم‌های محصول، طراحی و توسعه به‌صورت پیوسته و رو در رو یا در جلسات هم‌پوشان دربارهٔ آن گفتگو کنند. deeragency در پروژه‌هایش تأکید دارد که مالک محصول باید داستان را بنویسد اما نگارش نهایی حاصل کار مشترک تیم باشد تا هر جنبهٔ تجربهٔ کاربری لحاظ شود. پیشنهاد عملی deeragency این است که قبل از برنامه‌ریزی توسعه، یک جلسهٔ کوتاه با حضور طراح UI، متخصص UX، توسعه‌دهندهٔ اصلی و نمایندهٔ کسب‌وکار تشکیل شود تا همهٔ جوانب کار سنجیده شوند.

ثبت معیارهای پذیرش در همان جلسه و به‌روزرسانی برگه‌ها باعث کاهش ریسک سوءتفاهم و کاهش زمان بازخورد می‌شود. برای پروژه‌های UIUX، deeragency استفاده از نقشهٔ داستان کاربری را توصیه می‌کند تا رابطهٔ بین داستان‌ها، نقاط تماس کاربر و مسیرهای طراحی شفاف شود و تیم بتواند خلأها و فرصت‌ها را سریع‌تر شناسایی کند.

داستان‌هایی که تصمیم‌گیری را کوتاه و مسیر محصول را روشن می‌کنند

نوشتن یک داستان کاربر (User Story) خوب یعنی تبدیل حدس و گمان به معیارهای قابل اندازه‌گیری که تیم طراحی و توسعه بر اساس آن عمل کند. به‌جای بازگویی محتوای عمومی، اینجا چند گام روشن برای اجرا وجود دارد: پرسونای کلیدی را مشخص کنید، یک جملهٔ ساده با تمرکز بر «ارزش برای کاربر» بسازید، معیارهای پذیرش قابل مشاهده بنویسید و داستان‌ها را به تکه‌های عمودی قابل‌تحویل تقسیم کنید. در پروژه‌های UIUX، اضافه کردن نمونه‌های تعاملی و ارجاع به سفر کاربر کمک می‌کند تصمیم‌های طراحی مبتنی بر مشاهده باشند نه سلیقه.

برای ادامهٔ کار، در هر اسپرینت یک جلسهٔ پنج تا پانزده دقیقه‌ای برای هم‌راستاسازی اعضا بگذارید، پیش‌فرض‌ها را فهرست کنید و تست‌های پذیرش را اولویت‌بندی کنید تا بازخورد زودهنگام دریافت کنید. به‌کارگیری الگوی INVEST به شما اطمینان می‌دهد داستان‌ها کوچک، قابل‌تخمین و آزمون‌پذیر بمانند.

وقتی تیم شما یاد می‌گیرد هر داستان را به یک آزمایش ارزش تبدیل کند، زمان تصمیم‌گیری کوتاه‌تر، ریسک کمتر و محصول نهایی نزدیک‌تر به نیاز واقعی کاربر خواهد بود؛ و این همان تفاوت بین ایده و ارزش واقعی است.

برای مطالعه توضیح رسمی و کامل‌تر از یک منبع معتبر، می‌توانید مقاله در رابطه با User Story را ببینید.

اگر با مراحل اصلی توسعه محصول آشنا نیستید، پیشنهاد می‌کنم این مقاله را هم بخوانید تا جایگاه User Story در چرخه محصول را دقیق‌تر درک کنید.

لوگو مشکی

آژانس طراحی دیر چه کمکی به شما می‌کند؟

ساخت یک محصول دیجیتال موفق در قدم اول، نیازمند تیم با تجربه و حرفه‌ای خواهد بود که مشکلات اولیه محصول شما را با کمترین هزینه و زمان ممکن تشخیص دهد و مسیر شما را هموار تر کند. در ادامه مسیر، نیاز به تیمی هست که بتواند محصول ساخته شده را بررسی و رصد کرده و مشکلات احتمالی کاربران را مرتفع کند.

در کنار این موضوعات، ساخت تیمی درون سازمانی  و آموزش‌های سازمانی جهت تضمین کیفیت محصول و ماندگاری بالای آن نیاز خواهد بود که سعی کردیم در آژانس طراحی دیر، تمامی این موضوعات را از صفر تا صد پوشش دهیم تا هم دغدغه شما را پوشش دهیم، و هم از محصول خود مراقبت نماییم! 

ارتباط با ما

۰۲۱-۲۶۶۱۹۲۸۳